سلام حضرت زیبا، خدای دلبرها
سلام حضرت خورشید، ماه منظرها
سلام ساقی هشتم، میِ خراسانی
سلام جوشش پیمانهها و ساغرها
هزار وعدهی خوبان یکی وفا نکند
دلم گرفته از این گرگها، برادرها
دلم هوای حرم کرده یا علی مددی
هوای ذکر پدرها و اشک مادرها
هوای دیدن فوّارههای گوهرشاد
زلال آینهها و صفای مرمرها
صدای طبل و نقاره، اذان گلدسته
هوای عطر خوشِ یاس و مشک و عنبرها
نمیشود که مرا پیش خود نگه داری؟
کنار گنبد زردت، میان کفترها
برای وصف تو شعری که شعر باشد نیست
سروده گرچه ز تو منزوی و قیصرها